نگاهی نو به کوزه های قدیمی سفال و بته جقه
چند سال میشد که این کوزه ها توی انبار خونمون خاک میخورد یه روز به سرم زد که دستی به سر و روشون بکشم و بزارمشون تو پذیرایی اتفاقا چند وقت بود که دنبال وسایل دکوری بودم ولی متاسفانه چیزی به دلم نمی نشست ولی این کوزه ها خدایی خیلی بهم آرامش میده فکر میکنم دیگران هم همین حس رو میگیرن چون چند نفر تا حالا با دیدنشون تصمیم گرفتن کوزه های ته انبارشون رو نو نوا کنن من از پارچه و قیطانی که از روی لباس محلی قدیمی ام کندم درستش کردم چون رنگ آبی فیروزه ای نداشتم یهو به سرم زد از تکه های پارچه استفاده کنم میگن احتیاج مادر اختراع است
اول این جوری بودن البته من یادم نبود از قبل عکس بگیرم به همین خاطر این عکس رو از اینترنت گیر آوردم :
این کوزه هم داستان خودش رو داره یه روز خونه دوستم بودم دیدم این کوزه شکسته و میخواست ردش کنه بره منم آوردم برا خودم ، خدا میدونه که همسری چقدر غر زد و دعوام کرد که چرا کوزه شکسته مردم رو میاری خونه البته وقتی فهمید که چه نگاه هنری بهش دارم راضی شد و خودش با چسب چوب برام درستش کرد البته یه تیکه اش نبود ما هم از همون سوراخ سیم برق رد کردیم کوزه رو مشکی کردم با گلای قرمز ( اول قهوی ای بود با گلای رنگی خیلی هم خز بود ) اون وقتا دکورمون ست قرمز و مشکی بود همسری یه لامپ قرمز هم وصل کرد داخل کوزه و چند تا شاخه مواج مشکی قرمز گذاشتیم توش ، محشر شده بود دوستم و همسرش با دیدنش این جوری شدن فکر کنم پشیمان شده بودن و البته سرنوشت کوزه بیچاره به همین جا ختم نشد وقتی زدم تو ست قهوه ای آبی برای این کوزه جان هم نقشه کشیدم :
با چاقو گلهای روش رو کندم و قهوه ایش کردم البته ترک های روش از نزدیک معلومه ولی خیالی نیست چون همه داستانش رو میدونن
شاخه های توش رو هم میخوام با اکلیل و روغن جلا طلایی کنم
همیشه دنبال یه چشم نظر شیک و منحصر به فرد بودم به نظر خودم که خیلی شیکه این کوزه هم اول جای آب بوده ولی زیرش ترک خورده یادم رفت از رنگ خامش عکس بگیرم چون رنگ سفال بود من با رنگ گواش 5سال پیش ایمان رنگش زدم و روش روغن جلا زدم که قابل شستشو باشه جالبه که یه ذره رنگ خشکیده بود آب جوش ریختم روش تا صبح گذاشتمش و تونستم این کوزه رو دوبار رنگ بزنم اصلا بهش امید نداشتم دمش گرم
این کوسن آبی رو هم خودم دوختم
این کوزه رو هم برای کادو بردم خدا رو شکر اهل دل بودن و خیلی ذوق کردن براش خدا بخواد از این یکی یادم بود عکس بگیرم خلاصه زدم تو کار دکور آبی و قهوه ای یه ایده هایی میان ومیرن تو مغزم عمری باقی باشه انشالله دست بکار میشم فعلا تو فکر تابلو هستم ...