پرستش پرستش ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

یه دختر دارم شاه نداره ... یه داداش داره تا نداره ...

یلدا بدون پدر

1393/9/25 19:10
2,945 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزها نزديك يلدا باز بي تو
حتما كه خواهدشد پدر،آغاز بي تو

ذهنم ولي درگير يلداي قديم است 
بعد از تو حتي خنده هاي من عقيم است

لبخند زيبايت مرا سيراب ميكرد
آن قصه ها قند دلم را آب ميكرد

وقتي كه بودي لحظه ها را ميشمرديم
حالا ولي انگار ماهم بي تو مرديم

اصلا پدرجان بي تو يلدا هم بيايد !
آيا كمي از غصه هايم مي زدايد؟

يلدابرايم خاطراتي ژرف دارد 
اين دخترت كلي برايت حرف دارد

يادش بخير آن روزها پرشور بوديم 
با بودنت شاد وكمي مغرور بوديم

مغرور بوديم ما چرا كه خوب بودي 
در بين خويشانت پدر، محبوب بودي

با خاطراتت سير خواهم كرد بابا 
تنها تو بودي در نگاهم مرد، بابا

مردي كه با شور وشعف فرياد ميكرد
حجم محبتهاي او بيداد ميكرد 

مردي كه از دلواپسيهايش نمي گفت 
در زندگي از خسته گيهايش نمي گفت

يلدا برايم يك بهانه بيشتر نيست 
يك يا دوبيتي از ترانه بيشتر نيست

يلدامرا با خود به دوراني دگر برد 
دوران شادي كه پس از تو ،سوخت ومرد

اين حرفها ناگفتني هاي دلم بود
خودرا سبك كردم پدر، هرچند كم بود  

شعر از نادیا پوریوسف

پسندها (4)

نظرات (5)

سمانه
26 آذر 93 0:01
روحش شاد و خدا بیامرزه پدر نازنینت رو...
بابا و مامان
26 آذر 93 1:43
زهرا و علی
17 دی 93 19:56
سلام من بعد از مدتها اومدم.... تسلیت میگم سر زدم به وبلاگت که خبرهای خوب ببینم اما... امیدوارم صبور باشی و محکم و قوی
مهاجر
21 دی 93 14:12
خدا رحمتشون کنه و بهتون صبر بده
مامان پارسا
4 اسفند 93 9:13
روحش شاد خدا رحمتش کنه