فقط به خاطر تو.....
فقط به خاطر تو تو خونه ما به جای فندک با کبریت گاز رو روشن میکنیم...
فقط به خاطر تو خیلی از مواد غذایی رو نمیتونستم بخورم
فقط به خاطر تو ایمان خیلی آسه میرفت آسه میومد
فقط به خاطر تو ایمان خودش کلاس 11 تا 1 تابستان میرفت و میومد و من فقط خدا میدونه توی اون 3 ماه چقدر
دعا و نذر و نیاز کردم که مشکلی براش پیش نیاد.
فقط به خاطر تو مجبور بودیم آهنگ عزیز ویسی و زانیار بزاریم تا تو بخوابی
فقط به خاطر تو مجبور بودیم تو ماشین فقط بری باخ منصور گوش بدیم...
فقط به خاطر تو عمه ها و عموها و خاله ها و فامیل و حتی دوست جونیای مامان خیلی کم برای شام میومدن که شما یه وقت بد خواب نشی.
و البته به خاطر تو عمه ها و خاله ها زود به زود مارو دعوت میکردن چون عاشقت بودن.
فقط به خاطر تو من یه لباس مجلسی تو زمان بارداری خریده بودم تازه پارچه اش مد شده بود تمام
اکلیل بود منم دوختم که بعد زایمان بپوشم اولین باری که پوشیدم تمام صورتت اکلیلی شد و منم دیگه نپوشیدمش و همون طوری موند و منم کلی حرص خوردم.....
فقط به خاطر تو توی عروسی بیژن (پسرعمه ام)من مجبور شدم به جای لباس سنگدوزی کت و شلوار بپوشم تا شما راحت هر وقت خواستی شیر بخوری....شام خوردن منو نگین همه که داستان داشت....
فقط به خاطر تو یکسال جارو برقی روشن نکردم.....
فقط به خاطر تو آشپزخونه رو فرش کردم
فقط به خاطر تو میز ناهار خوری تعطیل شد چون شما مدام شیر میخوردی و من سر میز راحت نبودم.
فقط به خاطر تو دریچه ی کولر اتاق ما حتی تابستانا بسته بود چون شما شبا پتو نمیزدی رو خودت.
فقط به خاطر تو یک شب اونقدر خسته بودم که خوابم برد و ایمان رو تو خواب نبوسیدم صبح یادم اومد قلبم شکست.
فقط به خاطر تو خیابان رفتن های من و بابایی کم شده.
فقط به خاطر تو همیشه یه پتو دم آشپزخونه پهنه که شما بتونی راحت روی اون خوراکی بخوری و بریزی و مامان حرص نخوره که البته خونه اینطوریظاهر جالبی نداره
فقط به خاطر تو من هر روز از عرقیات مختلف استفاده میکردم عرق پونه برای نفخت،عرق رازیانه برای شیر و دل درد و ...
فقط به خاطر تو من یک سال فلافل نخوردم....
فقط به خاطر تو دختر شاه پریون...
فدای چشمات اگه چشمام بارونیه
فدای چشمات اگه گریم پنهونیه
فدای چشمات اگه هنوز پریشونم به خاطر تو
فدای چشمات تلخی لحظه های من
فدای چشمات لرزیدن صدای من
فدای چشمات اگه خراب و داغونم بخاطر تو