دوباره سفر
سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام سلام ما خواب نیستیم ها، مارکوپولو شدیم همش تو جاده ایم ساک مسافرت رو که تازه خشک شده بود از رو طناب آوردم گذاشتم زیر تخت ،که همسری و خواهر همسری هوس دیار آبا اجدادی کردن و زدیم به دل جاده ، این بار به طرف غرب کشور جاده سنندج روستاهای طا ، هندیمن و کوانه ، جای همگی خالی مخصوصا باغ آخری که رفتیم شما اسم پرنده اسکول به گوشتون خورده ؟ روزی که داشتیم میرفتیم سفر ، رم ریدر خواهرم پیشم بود رو گذاشتم یه جایی که مثلا اگه خدای نا کرده دزد اومد امانت مردم دم دست نباشه ببره از روزی که برگشتیم تا حالا دارم میگردم یادم نبود کجا گذاشتم امروزپیداش کردم به محض اینکه عکسها رو خالی کردم و حجمش رو کم کردم (که مشکلم همینه ) پستم رو تحویل میدم البته اگه دوباره همسری هوس مسافرت نکنه البته نه که فکر کنین خودم اهل مسافرت نیستم ها فقط فوبی جاده دارم در حد لالیگا و البته پرستش خانوم هم اذیت میشه هم اذیت میکنه به زودی میام قــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول میدم راستی اگه راهی بلدین که سریع تر ویا دستجمعی حجم عکس رو کم کنم بگید لطفااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا