سالگرد ازدواج دای دای مهران و آبله مرغان بچه هام
روز جمعه 18 اسفند مصادف بود با اولین سالگرد ازدواج داداش کوچیکه همیشه یکی از آرزو های من و خواهرام این بود که مهران زن بگیره و توی عروسیش غوغا کنیم و بالاخره راضی شد و دم به تله داد و آرزوی خانواده رو برآورده کرد ولی واااااااااااااااااای که دو ماه تمام چه استرسی داشتیم مخصوصا من ودنیا میخواستیم لباسمون تک باشه نگین که کاملا خونسرد یه روز جمعه رفت کابوک و لباسشو خرید و خیالش راحت شد دنیا هم که طرح لباسش رو من دادم وچون وقت نداشتم داد خیاط براش دوخت و علی موند و حوضش چه شبها که تا دو و سه صبح وبگردی کردم تا ایده بگیرم برای لباسم و خدایی لباسم تک شد البته مرحله آخر دوخت ایمان یه نظر داد که وقتی اجراش کردم به خودم و پسر طراحم احسنت گفتم میگم لباسم تک بود نقل قول فامیله ها البته خودم هم خیلی راضی بودم لباس پرستش رو هم خودم دوختم وسنگدوزی روش رو نگین انجام داد خلاصه تا عروسی مهران تمام شد من ده کیلو کم کردم همش مثل پیرزن ها دعا میخوندم هم خیلی خیلی خوشحال بودم و هم استرس اینکه مراسم به خوبی برگزار بشه چون خیلی شلوغ بود یه بار هم که مهران رو دیدم که کنار عروسش نشسته بود از خوشحالی زدم زیر گریه دویدم رفتم تو حیاط حالا توی این گیر و بیر با این همه کار که ریخته بود سرم دو هفته قبل عروسی ایمان تب کرد و آبله مرغان گرفت شبش پرستش هم تب کرد و چون ایمان بد جوری تب میکنه و حالش خیلی بد میشه و موجودات خیالی میبینه که به طرفش میان بهش گفتیم تو اتاق ما بخوابه ، من پرستش رو پاشویه میکردم بابایی ایمان رو ، من به پرستش دارو میدادم بابایی به ایمان خلاصه تا صبح راحت نخوابیدیم ایمان آبله رو زد بیرون و هر روز خودش دوش میگرفت ولی پرستش خانووم گذاشتش یه شب مونده به حنابندان آبله شو زد بیرون اون شب با وجود سردی هوا مجبور شدم دو بار بردمش زیر دوش قربونش برم خودش میگفت مامان آله مرکان گرفتم خلاصه روز عروسی همه از دیدن صورت پرستش تعجب میکردن یکی از استرس هام هم این بود که خودم تا حالا آبله مرغان نگرفتم و میترسیدم روز عروسی با صورت آبله ای برم تومردم از همین جاهم تشکر ویژه ای داشته باشم از نگین خواهر گلم که مثل مامان دوم پرستشه و روز عروسی مهران تمام مدت پرستش پیشش بود چون همش گریه میکرد و بی قرار بود و منم زیاد وقت نمیکردم بهش برسم البته بانگین آرام تر بود ولی طفلک نگین دوم عید از پرستش آبله مرغان رو گرفت خلاصه از اون روزا حرف زیاده ... مهم اینه که همه چی به خوبی برگزار شد قربون اون قیافه حال ندارش بشم اولین بار بود که حالی میشد عروسی رفتن چه جوریه با اون حالش یه کم رقصید ولی خیلی سردش بود و مجبور شدیم لباس زیاد براش بپوشیم و قید کلاس ملاس رو زدیم اینم ایمان گلم که برای اولین بار توی عروسی داییش رقص کردی یاد گرفت انشاا... که همه جوون ها خوشبخت و عاقبت بخیر بشن بخصوص مهران عزیزم و خانومش که پرستش خیلی دوستش داره و بهش میگه گلی گلی