یلدا بدون پدر
اين روزها نزديك يلدا باز بي تو
حتما كه خواهدشد پدر،آغاز بي تو
ذهنم ولي درگير يلداي قديم است
بعد از تو حتي خنده هاي من عقيم است
لبخند زيبايت مرا سيراب ميكرد
آن قصه ها قند دلم را آب ميكرد
وقتي كه بودي لحظه ها را ميشمرديم
حالا ولي انگار ماهم بي تو مرديم
اصلا پدرجان بي تو يلدا هم بيايد !
آيا كمي از غصه هايم مي زدايد؟
يلدابرايم خاطراتي ژرف دارد
اين دخترت كلي برايت حرف دارد
يادش بخير آن روزها پرشور بوديم
با بودنت شاد وكمي مغرور بوديم
مغرور بوديم ما چرا كه خوب بودي
در بين خويشانت پدر، محبوب بودي
با خاطراتت سير خواهم كرد بابا
تنها تو بودي در نگاهم مرد، بابا
مردي كه با شور وشعف فرياد ميكرد
حجم محبتهاي او بيداد ميكرد
مردي كه از دلواپسيهايش نمي گفت
در زندگي از خسته گيهايش نمي گفت
يلدا برايم يك بهانه بيشتر نيست
يك يا دوبيتي از ترانه بيشتر نيست
يلدامرا با خود به دوراني دگر برد
دوران شادي كه پس از تو ،سوخت ومرد
اين حرفها ناگفتني هاي دلم بود
خودرا سبك كردم پدر، هرچند كم بود
شعر از نادیا پوریوسف