خاله ریزه و قاشق سحر آمیز
کارتون خاله ریزه و قاشق سحر آمیز رو یادتون میاد؛ حکایت دختر خوشگل منم شده حکایت خاله ریزه :
از اونجایی که دختر گلم تنها بچه فامیل خصوصا فامیل پدری بود و خیلی عزیز و دردانه و همه جا به طور قابل توجه ای تحویلش میگرفتن و ما هم خدا رو شاکر بودیم که فامیل این همه خاطر دخترمون رو میخوان تا این که یه کوچولوی دیگه به جمعمون پیوسته شد آقا پرهام گل پسر آبجی کژال( دختر عمه پرستش ) و البته پرستش همچنان محبوب دلها بود و هست ولی چون بچه ها حساس هستن هر بار که پرهام رو میدیدیم پرستش شروع میکرد به بهانه گیری با وجود اینکه ما کاری نمیکردیم که حساس بشه حتی من پرهام رو نمیبوسیدم به خاطر پرستش ولی بازم الکی نق میزد به همین دلیل منم هر بار که اسم پرهام میاومد میگفتم آخی پرستش یادش بخیر تو هم وقتی اندازه پرهام بودی این جوری بودی دستات کوچولو بود و خلاصه از این حرفا و البته تاثیر گذار بود وکلی ذوق میکرد ولی به قول معروف از اون ور بام افتاد؛ حالا گاه و بی گاه مثل خاله ریزه که قاشقش تکون میخورد و کوچیک میشد پرستش هم یه دفعه نی نی میشه لباشو یه جور خاصی میکنه و بریده بریده میگه م م ماع ماع (مامان) و من اون موقع مشغول هر کاری باشم باید فوری بغلش کنم و همش بگم نی نی جون نی نی جون فدات بشم وهی بوسش کنم حرکتش هم آهسته میشه وتا حسابی بوسش نکنم ازکنارم دور نمیشه بعضی وقتا موقع آشپزی موقع تایپ وخیلی موقع هایی که وقتی صدای پرستش میاد میگه ماع ماع تو دلم میگم نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه پرستش حالا وقتش نیست خصوصا موقع برنج صاف کردن که عجله دارم مهمون هم دارموالبته اگه کوچیکترین اخم یا بداخلاقی بکنم این پروسه طولانیتر میشه این جور مواقع اصلا حرف هم نمی زنه چون نی نی که حرف نمی زنه و البته اگه کاری نداشته باشی خیلی خیلی شیرین و دوست داشتنیه بعضی وقتا مثل نی نی ها چهار دست وپا راه میره : اینم عکس سه ماهگی خانووم خانووما که همش یادش میره خودشم نی نی بوده و زود به زود باید یادش بیارم تا دپرس نشه جدیدا به اخم کردن من حساس شده تا اخم میکنم؛ قیافه حق به جانبی میگیره و با عصبانیت میگه : حالا مثلا تو چرا اخم کردی ؟؟؟؟؟ یا با اخم میگه : لبخند بزن بگو قه زاش به مالم (قربان صدقه کردی) زود زود. منم در اوج عصبانیت باید لبخند زورکی بزنم واما آقا ایمان گلم که ماشاالله این روزا حسابی صداش مردانه شده اوایل فکر میکردم سرما خورده الان هم هنوز عادت نکردیم یه وقتایی حرف میزنه میگم ایمان کم داد بزن بعد یادم میاد که صداش مردانه شده قربونش برم من ماشالله بچه ها چه زود بزرگ میشن
این عکس هم برا شهریور 91 باغ پرندگان کرمانشاهه
بچه ام مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد شده راستی اینم یادم اومد پرستش به دیدن سریال عادت کرده و سریال مورد علاقه اش هم دودکش بود البته قبلا جسته گریخته ساختمان پزشکان رو از شبکه های مختلف میدید و عاشق خانم شیرزاد بود و الان تمام دیالوگ های دودکش رو حفظ کرده و پشت سر هم میگه: میشه تو حرف نزنی لوقوز نخونی قومپز در نکنی به زرت قاتل(هرچی میگم قاطع میگه قاتل) آهنگ تیتراژ دوتا سریال رو هم قاطی کرده می خونه : هـــــــــــواتو کردم منه حیرون تو این روزا هـــــــــــــواتو کردم ولی هر دومون دستامون خالیه باید جای من باشی تو زندگی منو هو رها نکن سریال مادرانه رو هم میدید و یکی از دیالوگ ها رو حفظ کرده بود و بدون وقفه تکرارش میکرد ما هم : مامان رها توی ماشین گفت فرزاد میای بریم زیر برف خر بخوریم ( خر با کسره خ به معنای دور زدن و راه رفتن در زبان کوردی) و الی آخر توضیح میده . قسمت آخر دود کش رو براش ضبط کردم هر وقت بخوام بفرستمش پی نخود سیاه میگم بیا دودکش ببینیم هر چند که لا به لاش همه رو برام توضیح میده و من همش باید لبخند بزنم بگم آره دیدی چی شد دوستای گلم به امید خدا داریم میریم مسافرت طرفای شمال ؛ اگه نظرات رو جواب ندادم ناراحت نشین چون تا برگردیم شارژمون هم تموم شده اینو کجای دلم بزارم زرت زرت تموم میشه دوستتون داریم یه عالمه