تعطیلات بهمن ، دیدار عمه و خرید عید - قسمت2
اینجا جلوی مرکز خرید افق تو خیابان ستاری پرستش پاشو میزاشت روی رقص نورها و بازی میکرد البته هم شب بود هم در حال حرکت بود عکسش خوب در نیومد صرفا جهت اطلاع : این کلاه رو خودم بافتم از مراحل بافتش عکس گرفته بودم توی گوشیم بود پرید جزء 240 عکسی بود که پاک شده بود :
این جا هم بهارستانه من و عمه شلر و نادیا رفتیم توپاساژ کیف و کفش بابایی و پرستش و ایمان و آرین هم توی میدان استراحت میکردن چون خسته بودن صبح از جنت آباد رفته بودیم هفت تیر از اونجام اومدیم بهارستان نهار رو بیرون خوردیم بعداز ظهر هم عمه شیرین و کژال و پرهام کوچوولو اومدن بهارستان و از اونجا با هم رفتیم جمهوری ماشین هم نبردیم . من همش دلهره پرستش رو داشتم برای دستشویی رفتن چون دوست نداشتم برای دستشویی هر جایی ببرمش شانس آوردم جایی که نهار خوردیم سرویسش تمیز بود و دیگه تا شب دستشویی نداشت خلاصه رفتیم جمهوری از اونجام رفتیم رودکی خلاصه کلی خرید کردیم شام هم خونه داداش عروس عمه دعوت بودیم دخترش با پرستش تقریبا همسن بود کلی با هم بازی کردن و بهشون خوش گذشت پرستش و دوست جدیدش کارین:
اینم آقا کیان که روش نمی شد بیاد عکس بگیره لحظه آخر پرید جلوی دوربین و این عکس بامزه رو گرفتم : یه چیز جالب که دیدیم : داداش عروس عمه به خاطر راحتی بچه ها که توی اتاق ها راحت بازی و بدو بدو بکنن دوتا تخت بچه ها و تخت خودشون رو طوری ساخته بود که تاشو بود و روزها میچسپید به دیوار و شب میاوردنش پایین جالبیش به این بود که خودش درستش کرده بود و اصلا سر رشته ای از کار با چوب نداشت و من وبابایی کلی از کارش خوشمون اومد چون از کناره هاهم استفاده کرده بود و قفسه بندی کرده بود توی هال هم جلوی سرویس دستشویی دو تخته ام دی اف زده بود وکامل دید سرویس بهداشتی رو گرفته بود خلاصه حسابی از کمترین جا بهترین استفاده رو کرده بود : فرداش هم که 22 بهمن بود به طرف کرمانشاه راه افتادیم که اون ماجرا ( پست یادی از 22بهمن 90) پیش اومد : پرستش و پرهام
پرستش هم حسابی بهداشت رو زیر پا گذاشته بود : بچه ها حسابی سنگ بازی کردن اینم پرستش خانووم که کف ماشین میشینه اینم از مسافرت ما: