پرستش و آکادمی گوگوش
سلام به دوستای عزیزم خدایی کلی به خودم میبالم برای دوستای گل مجازی که دارم به اسم مجازی هستن ولی از هرچی دوست واقعیه مهربون تر هستن به لطف دعا و احوالپرسی شما دوستان الان خیلی بهترم البته همش با دست چپ تایپ میکنم و خیلی از کارها رو انجام نمیدم که گردنم تحریک نشه بازم از شما دوستای گلم تشکر میکنم که جویای احوال بودید و اما کلی پست عقب افتاده دارم که کم کم باید دست بکار بشم :
از شیرین زبونی های پرستش خانووم بگم : چند روز پیش فکر کنم چهارشنبه10- 12-91 پرستش همش گریه میکرد ونق همراه جیغ می زد منم عصبانی شدم داد زدم بسه دیگه انگاری خیلی صدات قشنگه همش با صدای بلند گریه میکنی پرستش هم دهنش رو یه جور خاصی کرد و با اخم گفت پس چی که صدام قشنگه میخوام آکادمی گوگوش شرکت کنم منم در اوج عصبانیت زدم زیر خنده و گفتم خوب برو چرا معطلی گفت : منتظرم درتلویزیون باز بشه بعد برم توش
تعجبم بیشتر ازاین بود که اصلا این برنامه رو نمیبینه و موقع پخشش مشغوله بازی خودشه ولی مثل اینکه حواسش به همه جا هست پی نوشت : بین خودمون باشه منم وقتی بچه بودم آخرشبا که تلویزیون برنامه اش تموم میشد ومجریه خداحافظی میکردو برفک میشد سرم رو میبردم زیر تلویزیون و منتظر مجریه میشدم که از زیر تلویزیون بیاد بیرون هیچوقت هم نیاومد بیرون آرزو به دلم موند
پی نوشت 2 : یه کلکی که یادگرفتم اینه که از اون روز هر وقت عصبانی میشه و با جیغ و عصبانیت حرف میزنه میگم: چیه دوباره میخوای آکادمی شرکت کنی ؟یه دفعه پرستش در اوج عصبانیت میزنه زیر خنده و همه چی به خنده و شوخی برگزار میشه