هورا هورا پرستش گوشت میخوره
امروز شنبه 28 بهمن 91 پرستش برای اولین بار به درخواست خودش گوشت مرغ خورد براش جدا عدس پلو درست کردم اول یه تیکه مرغ گذاشتم پخت بعد توی آبش عدس و برنج رو ریختم از بس بد غذاس با وجود اینکه نزدیک سه سالشه هنوز جدا براش غذا میزارم همیشه هم خودم گوشت هاشو خودم میخورم چون تنها مشتری گوشت توی خونه ما خودم هستم این بار هم خودم با سر و صدا و بهبه و چهچه داشتم گوشت مرغ رو میخوردم که پرستش وسوسه بشه که خدا رو شکر نقشه ام این دفعه گرفت و گفت مامان منم میخوام بخورم منم با بی تفاوتی گفتم اگه دوست داری بخور چون اگه ذوقم رو نشون میدادم نمیخورد اول فارسی پرسید: مامان تخل (تلخ) نیست؟ بعد کوردی پرسید : تال نیه ؟ بعد که خیالش راحت شد یه تیکه کوچوولو خورد تا جوید و قورتش داد من قلبم داشت از کار میافتاد بعد یه تیکه بزرگتر برداشت و خورد و من زودی زنگ زدم به بابایی اول کلی ذوق کرد بعد به شوخی گفت: شانس ما حالا که گوشت گران شده پرستش افتاده به گوشت خوردن از پرستش پرسیدم :گوشت چه مزه ایه گفت: مزه آدامس موزی میده پی نوشت :یه اتفاق مهم دیگه ای که دیشب افتاد این بود که موقع خواب به پرستش گفتم تو دیگه بزرگ شدی و مثل داداش ایمان باید توی تخت خودت بخوابی اونم با شوق قبول کرد و با عروسکاش رفت توی تختش، فقط گفت :مامان پتوی سخت نمی خوام پتوی لاحت بنداز روم و بدون اینکه براش لالایی یا شعر بگیم خوابش برد این اولین بار بود که توی تختش تا صبح میخوابید و اولین بار بود که خودش میخوابید من و بابایی خدایا شکرت خودت میدونی که ما از دست بد خوابی بچه هامون چی کشیدیم یعنی میشه خودشون بدون دردسر بخوابن