پرستش جونم سرما خورده
متاسفانه حدسم درست از آب دراومد وعروسکم سرماخورده گلوش خلط داره چشماش عفونت کرده سرفه هم میکنه چون جمعه بود دکتر متخصص نبود بردیمش شبانه روزی تامین اجتماعی گفتن ساعت دو بیاین از اون ور طبق معمول جمعه ها رفتیم خونه مامان اینا که پرستش یه حمام آفتابم بگیره ساعت دو بابام نذاشت ببریمش دکتر گفت ببرین اونجا بدتر میشه راستم میگفت شلوغه و همه نوع مریض هم اونجا هست حالام اومدیم خونه همشم باید هشدار بدم که ایمان بهش نزدیک نشه اونم بگیره . کنار بخاری دراز کشیده بود که یه دفعه تبلیغ جم جونیور شروع شد همچین از جا پرید دوید رفت جلوی تلویزیون که ما این جوری شدیم بابایی هم از ذوق سرحالی پرستش گفت براش ضبطش کن از فردا باید روزی 300 بار اینو ببینیم فدای سرت عزیزم میگن گل بود به سبزه هم آراسته شد حکایت ماس که عسل بانو روی پاش خراشیده شده بود واجازه نمی داد براش جوراب بپوشیم
امیدوارم امشب راحت بخوابی عزیزم چون دو شبه اذیت میشی تو خواب. الانم یه بار بیدار شدی و گریه کردی
جمعه 24 آذر البته دیگه شده شنبه 25 آذر 1و 42 دقیقه