پرستش شامپو خورده
دیروز 22 آذر پرستش رو بردم حمام بعد کلی آب بازی و شیرین زبونی زیر دوش نوبت شامپو زدن که شد شروع کرد به ناز وادا و غر زدن همیشه بهش میگم چشماتو ببند تا من نگفتم باز نکنی خدایی گوش میده این دفعه هم گوش داد بار اول مشکلی نداشت ولی بار دوم که شامپو رو سرش بود بردمش زیر دوش یه دفعه زد زیر گریه و همزمان کفها از رو صورتش سر خورد اومد پایین و مستقیم رفت تو دهنش و پرستش هم شوکه شد از مزه تلخ شامپو گریه اش شدیدتر شد و یک عالمه کف رفت تو دهنش منم سر و تهش کردم چون لخت بود نمیشد بزنم به پشتش یه لحظه نفسش بند اومد خیلی وحشت کردم خلاصهداستان داشتیم خدا رحم کرد خلاصه : شب مهمان بودیم خونه عمه شلن (شلر) ازدم آسانسور که آلش (آرش پسرعمه) رو دید شروع کرد شیرین زبونی و ماجرا رو برای آرش تعریف کردن تو خونه هم که همه جمع بودن عمه هاو عموهاوکژال وعلوس و ... خانومی هم همش دلبری میکرد می دونست همه خیلی دوسش دارن همش زبون میریخت همش میگفت کف خولدم . ولی شب تو خواب همش گریه میکرد و ناآرام بوداز امروز صبح هم صداش گرفته نمیدونم مال شامپو که گلوشو سوزونده یا داره سرما میخوره خدا به خیر کنه .