پرستش و عروس ها
قربون دختر خوشگلم برم که عاشق عروسه اولین عروسی که یادش میاد و فهمید که عروسی رفتن کیف داره عروسی دایی مهران بود که دایی و خواهر زاده عاشق هم هستند (انشاا... سالگرد ازدواجشون یه پست براشون میزارم) از اون موقع دیگه پرستش میدونه عروسی و عروس چیه واز اون روز عاشق زن داییش شده و بلافاصله بعد از مهران و گلی گلی عروسی عمو فرزاد بود که البته عروسی نگرفتن و رفتن ماه عسل و وقتی که من پاگشاشون کردم و به پرستش گفتیم که این خانوم هم عروسه دیگه زن عمو هم رفت تو لیست favorite و لقب پروانه زیبا رو گرفت و اما آرش(پسرعمه)که اول خودش جزء favorite پرستش بود و پرستش تو عروسیش حسابی نینای نای کرد و ماریا جون از اون شب رفت تو لیست favorite و لقب علوس رو گرفت و این شب جمعه مامان اینا عروس خاله ام رو پاگشا کردن و پرستش عروس رو کهدید بهش گفتم این همون عروسیه که موهاش رو یه وری ریخته بود کنار صورتش و تو همش ازش حرف میزدی و فوری یادش اومد و معصومه جون هم رفت تو لیست و اون شب همش برای عروس شیرین زبونی میکرد و وقتی خاله اینا خداحافظی کردن که برن پرستش زد زیر گریه که عروس نباید بره و ما هم که فرزندسالاریم عروس داماد رو وادار کردیم که بمونن و خاله اینا خودشون رفتن نگین پیشنهاد داد که من یه دست لباس عروس برای خودم بدوزم تا پرستش عاشقانه حرفام رو قبول کنه مخصوصا وقت غذا خوردن و حالا منتظر عروس بعدی هستیم
انشاا... به زودی انشاا.... یه روز که خودش عروس شد این مطلب رو به همراه دامادش بخونه وکلی بخندن به دنیای زیبای کودکانه اش
فدات بشم من خودت میری تو لیست favorite کی؟