پرستش پرستش ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

یه دختر دارم شاه نداره ... یه داداش داره تا نداره ...

شال و کلاه بافتنی

 معذرت خواهی از دوستان : سلام اول از همه  معذرت خواهی  میکنم از دوستایی که این مدت بهشون سر نزدم راستش نمی دونم چرا این فصل که میشه آرتروز دست و گردنم اوت میکنه الان دارم با دست چپ تایپ میکنم هم سردی هوا و هم لب تاب مون هم جاش خیلی بده مثلا لبتاب باید سیار باشه ولی مال ما همیشه چند تاسیم بهش وصله و همیشه روی میزه و چون ارتفاع میز و لبتاب بیشتر با بدن ایمان تناسب داره  من هر وقت تایپ میکنم یا کلا باهاش کار میکنم دستم درد میگیره میزنه به گردنم خلاصه ببخشید دیگه چون خیلی اذیت میشم سعی میکنم خیلی کم نت بیام یا اصلا طرفش نمیام یا سرپایی فقط نظرات رو میخونم شرمنده اگه تایید هم نکردم چون دلم میخواد جواب همه رو بدم  امش...
13 بهمن 1392

نگاهی نو به کوزه های قدیمی سفال و بته جقه

چند سال میشد که این کوزه ها توی انبار خونمون خاک میخورد  یه روز به سرم زد که دستی به سر و روشون بکشم و بزارمشون تو پذیرایی  اتفاقا چند وقت بود که دنبال وسایل دکوری بودم ولی متاسفانه چیزی به دلم نمی نشست ولی این کوزه ها خدایی خیلی بهم آرامش میده فکر میکنم دیگران هم همین حس رو میگیرن چون چند نفر تا حالا با دیدنشون تصمیم گرفتن کوزه های ته انبارشون رو نو نوا کنن     من از پارچه و قیطانی که از روی لباس محلی قدیمی ام کندم درستش کردم چون رنگ آبی فیروزه ای نداشتم یهو به سرم زد از تکه های پارچه استفاده کنم میگن احتیاج مادر اختراع است   اول این جوری بودن البته من یادم نبود از قبل عکس بگیرم به همین خاطر این عکس رو از ا...
12 دی 1392

اولین مسافرت شمال بچه ها شهریور 92 قسمت اول

 سلام  به دوستای گلم بالاخره طلسم شکسته شد و گزارش سفرنامه آماده شد یعنی آخر آنلاین هستم ها   اگه یه جایی خبرنگار حرفه ای و به روز خواستن بهم اطلاع بدین چون خیلی خیلی آنلاینم    راستی شهریور وبلاگمون  یکساله شد  یکساله و سه ماهه که با دوستای نازنینی مثل شما آشنا شدم و کلی زندگیم تغییر کرده خیلی وقتا رفتارهایی با بچه هام داشتم که با دیدن و خوندن مطالب دوستای دیگه فهمیدم رفتارم اشتباه بوده خیلی وقتا آشپزی یاد گرفتم کاردستی یاد گرفتم خیلی اطلاعات جغرافیاییم بالا رفته  از دکوراسیون خونه ی خیلی از شماها الگو گرفتم، از مدل لباس بچه ها ، از طرز رفتار با همسراتون درس گرفتم و خلاصه کلی از نکات ...
14 آذر 1392

زلزله های پی در پی در کرمانشاه

  امشب اولین باری بود که بچه هام زلزله احساس کردن و از ته دلم آرزو میکنم آخرین بار هم باشه     الان تقریبا دو هفته اس که توی شهرمون همه از زلزله و احساس ترسشون حرف میزنن خوشبختانه با وجود   اینکه بیشتر از دویست بار زمین لرزه و پس لرزه توی شهر و استانمون داشتیم ولی ما هیچ کدوم رو احساس نکردیم   خونه هر کی میرفتیم یا هرکی زنگ میزد میگفتن واااای زمین لرزه ها رو احساس کردین چه وحشتناکه حتی شب اول عموی بچه ها زنگ زد گفت زلزله اومده هوشیار بخوابین و وقتی میگفتیم نه ما اصلا متوجه نشدیم همه تعجب میکردن و البته ایمان کلی شاکی بود که چرا ما احساسش نمیکنیم   بچه ام عاشق هیجانه   امروز عصر پرستش ...
12 آذر 1392

کمر درد آقای جواد ظریف

سلام سلام صد تا سلام     الان دقیقا 12و 37 دقیقه نیمه شبه پرستش خانووم گل ما هنوز بیداره مسواک زده  رفته تو اتاق که با بابایی بخوابه بعد ده دقیقه اومده بیرون میگه مامان نوشابه میخوام هر چی خواستم قانعش کنم که مسواک زدی نمیشه هیچی بخوری راضی نشد داداش ایمانش هم تازه از پای لبتاب بلند شده رفته نشسته پای تی وی فیلم انیمیشن دانشگاه هیولاها رو میبینه   والبته پرستش خانووم بعد کمی چرخیدن تو خونه رفت سراغ تنقلات داداش و انگار نه انگار مسواک زده  وقتای دیگه میگم بخور ناز میکنه   خلاصه مجبورم مختصر و مفید بنویسم :  یکی از عموهای پرستش اسمش آقا جواده و پرستش رو هم خیلی دوست داره و هر وقت میخواد پرستش...
25 مهر 1392

به بهانه روز جهانی کودک

  واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای یه ربع دارم مطلب مینویسم همش پرید    دوباره از اول : خدمت دوستای گلم سلامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدوارم به همراه دسته گلای نازتون سلامت وشاد باشین : میدونم که این روزا حضورم توی وب کم رنگ و گاهی بیرنگ شده خانووم اجازه دلیل داره  اول اینکه صبح ها کار خونه و بچه داری نمیزاره بعدازظهر ها هم آقا ایمان در حال انجام دادن پروژه هاشه ماشاالله پسرم افتاده تو کار طراحی وب و در آمدزایی میکنه اولین دست مزدش رو هم خرداد امسال گرفت و کلی اعتماد به نفس بچه ام بالا رفت نه به دلیل بحث مادیش به خاطر اینکه با سن کمش تونسته نظر شرکت ...
16 مهر 1392

آغاز سال تحصیلی 92-93

    حلول ماه مهر ماه اتمام خوابهای رویایی شب بیداری های طولانی بخور بخواب و بیکاری گشت و گزار و مهمانی بر شما دوستان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد … (اونایی که تا لنگ ظهر می خوابیدن درک میکنن)                  امروز اول مهر آقا ایمان با ذوق و شوق راهی مدرسه شد امسال سال سوم راهنمایی میخونه امیدوارم امسال هم مثل همیشه سربلندو موفق باشه  قربون اون قد و بالش برم من                                                        ...
1 مهر 1392